متاسفانه در چند سال اخیر چند مورد آتشسوزی در مدارس باعث فجایع بزرگی شده است. آتشسوزی در شینآباد و حالا هم در زاهدان. از آنجایی که من خبرنگار تحقیقی نیستم و از دور به عنوان یک شهروند ازین اتفاقات ناگوار مطلع میشوم احتمالا موارد زیاد دیگری هم هست که به خاطر ندارم.
موجی در اینترنت و در بین مردم راه افتاده که چرا برای گرمایش کلاسهای درس همچنان از بخاریهای نفتی استفاده میشود. حتی بسیاری به طعنه و کنایه میگویند چطور ایران برای حزبالله و حماس پول دارد ولی برای مدارس نمیتواند بخاری بخرد؟ البته حرف درستی است ولی مشکلی را حل نمیکند.
متاسفانه در این بین اولین و آخرین افرادی که آماج انتقادات هستند وزیر آموزش و پرورش و افرادی هستند که اگرچه انتقاد فراوانی به ایشان وارد است، اما مقصر درجه دوم هستند.
بگذارید از نگاه کسی که دنبال مقصر اصلی میگردد نگاه کنیم. در مدرسهای از دهها هزار مدرسهی کشور، بخاریای آتش میگیرد، چرا باید وزیر مقصر اصلی باشد؟ در حالی که وزیر نمیتواند اولا همه این مدارس را همزمان مدیریت کند و دوم اینکه اصولا در این جایگاه نیست. در حالی که مقصر اصلی این حادثه نه بخاری نفتی نه وزیر بلکه مدیر آن مدرسه هست. وظیفهی مدیر مدرسه بررسی ایمنی کلاسهای درس و گزارش موارد ناایمن و حتی تعطیلی کلاسهای درس و مدرسه در زمانهایی است که امکان برقراری امن کلاسها نیست. بنابراین مقصر اصلی در این واقعه مدیر و نطافتچی است. در مرحلهی دوم اما مقصر اصلی مسئول کلاس در آن لحظه است. معلمی که سر کلاس هست باید بتواند آن لحظات حساس را مدیریت کند. اتفاقی که در شینآباد افتاد نمونه نادانی معلم است. چرا که معلم به جای خارج کردن دانشآموزان از کلاس، سعی کرده به طور کاملا احمقانهای بخاری نفتی را از کلاس خارج کند! کافی بود به جای این کار احمقانه اول بچهها از از کلاس خارج میکرد و سپس بخاری را که تا آن موقع چکه میکرده و خطر چندانی نداشته را با رعایت نکات ایمنی خاموش یا خارج میکرد. قاعدتا باید کپسول آتشنشانی در مدرسه میبود تا در این زمانها برای جلوگیری از گسترش آتش استفاده میشد.
اما از جهاتی دیگر بازهم وزیر در این موضوع مقصر نیست. چرا که تا زمانی که لولهکشی گاز طبیعی انجام نشده است، امکان استفاده از بخاری گازی فراهم نبوده و بنابراین از این جهت هم وزیر تقصیری ندارد
اما تقصیر وزیر چیست؟
البته وزیر و سازمان آموزش و پرورش مقصر هستند. آنها میتوانستند با استفاده از بخاری برقی و اندکی هزینهی بیشتر در تهیه بخاری برقی (و نه حتی هزینهی برق، چرا که برق مدارس رایگان هستند) با کنار گذاشتن بخاری نفتی امکان حادثه را کم کنند. علاوه بر این آموزش و پرورش میبایست دورههای مدیریت آتشسوزی و سایر حوادث مانند زمینلرزه و سیلاب را به صورت همیشگی برگزار کنند و کادرهای مدرسه را نه به صورت صوری بلکه به صورت واقعی آزمایش کنند. این آموزشها و آزمایشها باید همیشگی و واقعی باشد و حتی در صورت لزوم از مصدومین حرفهای برای آموزش بهتر استفاده کنند.
واقعیت آنست که عمدهی آموزشها و آزمایشها الکی و بدون نتیجهی واقعی هستند. این موضوع محدود به ایران و جهان سوم هم نیست. به عنوان مثال هر هواپیمایی قبل از ورود به ناوگان هوایی کشوری مانند آمریکا، برای مجوز پرواز نیاز به آزمون خروج اضطراری دارد به این صورت که هواپیما باید طوری طراحی شود که در زمان حداکثر چند دقیقه تمام مسافران بتوانند خارج شوند. حتی برای این منظور پیشنهاد شده که راهروی خروج از هواپیماها باید به اندازه یک نفر عریض باشد و نه بیشتر. چرا که عرض بیشتر، بینظمی را بیشتر و سرعت خروج را کمتر میکند. در یک حادثهی آتشسوزی در یک هواپیما علیرغم اینکه درهای اضطراری باز شده بودند، متاسفانه نزدیک به ۱۰۰ نفر فقط به خاطر تنفس دود آتشسوزی فوت میکنند. محققان برای بررسی اینکه چرا مسافران علیرغم وجود زمان زیاد نتوانستند از هواپیما خارج شوند، یک آزمون ساده برگزار کردند. تمامی صندلیهای هواپیما را مانند یک پرواز معمولی با مسافران معمولی پر کردند و سپس برای اجرای آزمون، به مسافران اعلام کردند تا لحظاتی دیگر درهای اضطراری هواپیما باز میشوند. با مسافرینی که زودتر از بقیه خارج شوند، ۱۰۰ دلار جایزه خواهند داد! مسافران برای رسیدن به صد دلار چنان همدیگر را هل میدادند که بعد از ۱۰ دقیقه فقط نیمی از مسافران خارج شده بودند!!
در نهایت به این نتیجه رسیدند که باید راهروی خروج را باریکتر طراحی کنند و سازوکارهای دیگری را هم پیشبینی کنند تا مسافرانی نه برای ۱۰۰ دلار که برای جان خودشان میخواهند از هواپیما فرار کنند، بتوانند در زمان بسیار کمتری خارج شوند.
حالا مانورهای آمادگی زلزله را با واقعیت بررسی کنید. جایی که کرکر خنده شده و دانشآموزان جز مسخره واکنش دیگری نشان نمیدهند